سلام ای اول اردیبهشت سی سالگی
و بلاخره اتفاق افتاد برخلاف تصورم و من بزرگترین دستاوردم بعد از سلامتی عزیزانم میشه گفت داشتن محمد و مدرکیه که باید تا یکسال دیگه بگیر م
دیروز از اواسط روز یادم افتاد تولدمه .. محمد سسرگرمه درسه و برخلاف چیزی که می نویسم بیشتر میشه گفت ذهنش درگیره و نمی شه و انگار من نیزارم بخونه ... شب که برگشتم خونه روشن نبود و مامان هم بعد از من اومد و رویا هم با مهسا رفت شهربازی و. روشن قیمه اماده کرده بود ... بزرگترین نگرانی و دلخوری بخاطر جا به جای خونه ست که به نوعی خودمو مقصر می دونم شاید باید جدی تر کار می کردم و دلخوشی هامو کنار می گذاشتم به هرحال نکردم و درس خواندم تف روزنوشت های من...
ما را در سایت روزنوشت های من دنبال می کنید
برچسب : تولدم, نویسنده : golnaz25o بازدید : 167 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:17